75/2

 

اگر مرخص نمی شوم

چون شاعری

اصراری هم ندارم در ماندن

من کجا

و تقاضای شعر گفتن کجا

 

 

75/1

 

اگر هم شاعر خوبی نباشم

چه باک

خرگوشی یا گرازی خواهم بود

که تنها در گوشه ی بیشه ای

می میرد

 

 

74/2

 

اگر من می بینم

ستاره ها هم می بینند

آسمان و درختان هم می بینند

اگر من می بینم

همه چیز می بینند

چون دیدن امر مشترکی است

 

 

74/1

 

اگر کسی مرا خواست

بگویید رفته باران ها را

تماشا کند

و اگر اصرار کرد

بگویید برای دیدن توفان ها

رفته است

و اگر باز هم سماجت کرد

بگویید رفته است تا دیگر

باز نگردد

 

 

73/2

 

من چه می دانم که قند

بار دیگر چای را

شیرین خواهد کرد یا نه

من هیچ چیز نمی دانم

 

 

73/1

 

پرنده ای از آسمان گذشت

فالگوش ایستاده بودم

یکی می گفت خوشبختی

چون پرنده تیز پروازی

است

 

 

72/2

 

نباید دوست

داشت

زیرا فراموشی

در کمین است

 

 

72/1

 

این بار مال من است

معشوقه ی من

ولی بار دیگر را

خدا می داند