75/2
اگر مرخص نمی شوم
چون شاعری
اصراری هم ندارم در ماندن
من کجا
و تقاضای شعر گفتن کجا
+ نوشته شده در ساعت توسط بیژن جلالی
|
اگر مرخص نمی شوم
چون شاعری
اصراری هم ندارم در ماندن
من کجا
و تقاضای شعر گفتن کجا
اگر هم شاعر خوبی نباشم
چه باک
خرگوشی یا گرازی خواهم بود
که تنها در گوشه ی بیشه ای
می میرد
اگر من می بینم
ستاره ها هم می بینند
آسمان و درختان هم می بینند
اگر من می بینم
همه چیز می بینند
چون دیدن امر مشترکی است
اگر کسی مرا خواست
بگویید رفته باران ها را
تماشا کند
و اگر اصرار کرد
بگویید برای دیدن توفان ها
رفته است
و اگر باز هم سماجت کرد
بگویید رفته است تا دیگر
باز نگردد
من چه می دانم که قند
بار دیگر چای را
شیرین خواهد کرد یا نه
من هیچ چیز نمی دانم